# در برهه ای از زمان و تاریخ و جغرافیا هستیم که
شبی تو در آغوش من و
شبی دیگر من در آغوش تو ؛
زار زار به حال کودکان از آب و گل درنیامدهی رویایمان می گرییم!
+اما ناهید ، بیا به یاد آوریم مشت های گره کردهمان راکفشهای آهنینمانراعهدها و پیمانهایی که بستیم و چه چیزها که گرو نگذاشتیم
همه بروند به جهنم رفیق اکنون ماییم و بیست هزار آرزو و همین.
درباره این سایت